آسمان امشب به حالم گریه کن /روح تب داره مرا پاشویه کن
شعله افکند عاشقی بر حاصلم/ گریه کن بر مجلس ختم دلم
گریه کن بر من که روحم تیر خورد/ سایه ی احساس من شمشیر خورد
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است /با خودم حتی غریبم کرده است
شوخ چشم است و دلم در دست اوست/ هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
او که می گوید زپشت خوابهاست /دخت فرمانروای آب هاست
او که خویشاوند نزدیک گل است /شرح احساس لطیف بلبل است
او که با آینه ها مانوس بود /چشم او یک کاسه اقیانوس بود
در نگاهش کهکشانها راز داشت /آری او صد سال نوری ناز داشت
آن بلا آن درد خود سینه سوز /از کجا آمد نمی دانم هنوز
شاید از توی جنگلهای راز /شاید از پشت کپر های نیاز
آمدو بر بام قلبم پر کشید/ از سره پرچین قلبم سر کشید
آمدو از درد پرم کرد و گذشت/ بی وفا سیلی خورم کردو گذشت
رفت و منصور دلم بر دار شد/ رفت وطاق عشق من آوار شد
را
رفت و منصور دلم بر دار شد/ رفت وطاق عشق من آوار شد
را
م هر کس کی شود آهوی دشت/ ای دل شوریده دیدی بر نگشت
ای دل شوریده مستی می کنی /باز هم شبنم پرستی می کنی
من که گفتم هین پرستو مردنیست /من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم ای دل بی بند و بار/ عشق یعنی رنج یعنی انتظار
عشق خونت را دواتت می کند/ شاه باشی ماتت می کند
آه عجب کاری به دستم داد دل// هم شکست و هم شکستم داد دل
نظرات شما عزیزان:
زندگی یك بازی دردآوراست زندگی یك اول بی آخراست زندگی كردیم اماباختیم كاخ خودراروی دریاساختیم
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور
آخرین مطالب